آیینه و شیشه

جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی خوب خواست ...
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم!
عارف گفت: ولی دیگر دیگران را نمی بینی!
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند و آن چیزی نیست جز "شیشه".اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی.
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن:
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند !
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع: وبلاگ روزهای زیبا
مطالب مرتبط:

عدد زیر را وارد کنید
واقعا داستان قشنگ و لطیفیه.اما یکم اصلاح نیاز داره البته به نظر من:(بهتره به جای اون قسمت که نوشتید (وقتی شیشه فقیر باشد)بنویسید وقتی شیشه تواضع داشته باشد بهتره:چون کلمه فقیر در خواننده شوک ایجاد میکنه و باعث میشه لطافت کلام رو از دست بده ....بازم ممنون
پاسخ کاربران به این نظر